پارت هجده

زمان ارسال : ۲۱۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

در خلوتی پیاده رو در آن ظهر بارانی قدم‌هایش با سرعتی بیش از حد معمول پیموده می‌شد. به میدان اصلی شهر که رسید کسی او را شناخت و از داخل مغازه صدایش کرد:

- آقای تعمیرکار؟ آقای تعمیرکار؟

خود را به نشنیدن زد چون تا جایی که من می‌دانم گوش‌ها ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.